
داستان کوتاه «دوچرخه، بازو، سیگار» نوشتهی ریموند کارور، داستانی است با محوریت روابط انسانی و کشمکشهای درونی. کارور در این داستان، به شکلی مینیمالیستی و با استفاده از زبانی ساده، به عمق روابط خانوادگی و انسانی نفوذ میکند.
فرارو- این داستان یکی از نمونههای برجستهی سبک مینیمالیستی کارور است که با لحنی ساده اما عمیق، لحظاتی از زندگی روزمره را به تصویر میکشد.
به گزارش فرارو؛ این داستان دربارهی پسر نوجوانی است که هنگام دوچرخهسواری تصادف میکند و دستش آسیب میبیند. درحالیکه او از این حادثه رنج میبرد، پدرش واکنش سردی نشان میدهد و در عوض، توجه خود را به سیگار کشیدن معطوف میکند.
این داستان، مانند بسیاری از آثار کارور، بهجای تمرکز بر رویدادهای بزرگ، بر تنشهای ظریف میان شخصیتها تأکید دارد و شکافهای عاطفی در روابط انسانی را آشکار میکند.
فضای داستان، حس تلخی از بیتفاوتی و عدم ارتباط میان والدین و فرزندان را منتقل میکند و با جملات موجز و دقیق، تأثیری ماندگار بر خواننده میگذارد.